لیلیا عبدالمالکیلیلیا عبدالمالکی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

پرنده کوچک خوشبختی

پیشی ملوسه

واسه این اسم این پستو گذاشتم پیشی ملوسه چون هر وقت میبینمت یاد پیشی ها می افتم... مثل اونا چهار دست و پا می ری ، وقتی بیدار میشی خودتو می کشی وقتی هم خوابت بیاد خمیازه با اون دهن کوچولوت می کشی ضعف می رم وقتی این کاراتو می بینم   وحالا اصل مطلب تازگی ها عروسکاتو می شناسی و یه سریشونو بیشتر از بقیه دوست داری و با خودت این ور اون ور می بریشون تو اتاقت یا اشپزخونه ، موقع غذا خوردن هم محکم می گیریش تو بغلت وقتی هم خوابت بیاد سرتو میذاری روشونو می گی دیش دییییییییییی لا دی ... یعنی مامانی جیش بوس لا لا   خیلی خیلی شیطون شدی یا پارتیشن می ندازی رو زمین یا باند ضبط از یه جاهایی رد می شی که عمرا یه پیشی ملوس بتونه رد شه بعض...
24 فروردين 1392

نوروز 91

نوروز هم اومد و رفت اما پرنسس من هنوز بی دندونی ... و من رو کمی نگران کردی نخودچی   بگذریم نوروز امسال هم تموم شد تو یه چشم به هم زدن هر سال تعطیلات  برام  دیر می گذشت و دلم می خواست زود تموم شه اما امسال اصلا نفهمیدم کی تموم شد درکنا شما وروجک از بس که همه وقتم با شما پر شده هی ببر حموم شام بده پوشک عوض کن ... هر جا هم می رفتیم یا تو بغل من بودی یا بابایی تا می ذاشتمت زمین ظرف اجیل بود که از رو میز می اوفتاد شیرینی بود که خورد می کردی تو دستات ... اما خیلی خوش گذشت چون بابایی یه هفته پیشمون بود و تو بیشتر بهش وابسته شدی حالا هر وقت میره سرکار براش گریه می کنی و بابا رو دیوونه اینم از نوروز مااااااا   ...
16 فروردين 1392

سیزده بدر

سیزده بدر روز تولد مامان لیلا ... هوراااااااااااااا تفلدددد چه روزی مامانی به دنیا اومده  اصلا دوست ندارم روز تولدم رو فسقل چون دلم می خواد با بابایی تنها یی برم رستوران بعدش کادو بگیرم عشقولانه بشیم و کلی کیف کنم اما باید کلی کار کنم و یا بریم پیش مادر جونت یا مامانی هی حرص بخورم از دستشون ... ای بابا مگه زوره نمی خوام با کس دیگه ای باشم روز تولدم اینم از خوش اقبالی های مامانیه اما بابایی یه تصمیم گرفته که از سال دیگه با کمک شما اجراش می کنیم تا به سه تاییمون تو این روز خوش بگذره .     ...
16 فروردين 1392
1